نکاتی درباره واقعه عاشورا

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأ مور رهبرى جامعه گرديد.
امام حسين (ع ) ميديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است , و ازاين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج ميبرد, ولى نميتوانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت…
چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ،  امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد. امام حسين (ع ) شريك رنجهاى برادر بود و چون مي دانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است، هرگز اعتراض به برادر نداشت.

نکته ها:
1- امام حسن مجبور شد صلح کند.
– چطور شد که پدر و برداری (علی و حسن)، هر دو ظاهرا مجبور به صلح و سازش بودند، اما برادر دیگر مجبور به قیام شد. (البته قیام ادعای اینان است، ظاهرا قیامی هم نبوده و امام حسین در عمل انجام شده قرار گرفته  که در پایین اشاره خواهم کرد.)

2- ناراحتیهای امام حسن:
– چرا ناراحتی؟ مگر امام از اجرای دستور الهی ناراحت می شود؟!  البته گویا خیلی هم ناراحت نبوده، بلکه معامله ای با معاویه کرده بود که در ازای مبلغی، مداحان در حضور او به پدرش ناسزا نگویند، ولی اگر در غیاب او به علی ناسزا بگویند اشکالی از نظر امام ندارد:

عثمان بن عبدالرحمن نیز روایتی چنین دارد با این افزایش که گوید: حسن به معاویه درباره صلح نامه نوشت و امان خواست وی به حسین و عبدالله بن جعفر گفت: «به معاویه درباره صلح نامه نوشته ام. »
حسین گفت: «ترا به خدا قسم میدهم که قصه معاویه را تایید نکنی و قصه علی را تکذیب نکنی..»
حسن بدو گفت: «خاموش باش که من کار را بهتر از تو می دانم.»
گوید: و چون نامه حسن بن علی علیه السلام ، به معاویه رسید عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره را فرستاد که به مداین آمدند و آنچه را حسن می خواست تعهد کردند. حسن به قیص بن سعد که با دوازده هزار کس بر مقدمه وی بود نوشت و دستور داد که به اطاعت معاویه درآید.
گوید: قیس بن سعد میان کسان به پا خاست و گفت : «ای مردم یکی را انتخاب کنید، یا به اطاعت پیشوای ضلالت روید یا بی امام جنگ کنید.»
گفتند: «اطاعت پیشوای ضلالت را انتخاب می کنیم » و با معاویه بیعت کردند ، و قیس بن سعد از آنها جدا شد. حسن با معاویه صلح کرده بود که هر چه را دربیت المال وی بود برگیرد و خراج دارابگرد از او باشد، به شرط آنکه در حضور وی ناسزای علی نگویند. پس آنچه را در بیت المال کوفه بود که پنجهزار هزار بود برگرفت.
تاریخ طبری (جلد هفتم ترجمه ابوالقاسم پاینده چاپ پنجم 1357- ناشر- اساطیر برگ2715)

اما برای چه امام حسین سر از کربلا در آورد؟

يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند، مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند.
به همين منظور نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود به قتلش برسان.
حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود.
امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.
آن گاه كه افرادى چون يزيد، (شرابخوار و قمارباز و بيايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام، اسلام را از بين ميبرند.)
امام حسين (ع ) ميدانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است، اگر درمدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد.
آمدن آن حضرت به مكه همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت و اين خبر تا به كوفه هم رسيد.
كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه بسر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت و بي وفايى و بي دينيشان را درزمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد، وليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.

نکته ها:
1- در فرمان یزید آمده بوده که “اگر مخالفت نمود به قتلش برسان”، اما ایشان گویا مخالفت نموده و گویا (!) به قتل هم نمی رسد!
توجه داشته باشید که امام حسین از زمان خروج از مدینه در 29 رجب، پنج روز در راه مکه بوده و 120 روز (چهار ماه) هم در مکه مانده است و همچنان فرمان قتل یزید اجرا نشده است!
آیا براستی یزید خواهان کشته شدن او بود؟

عوانه گوید : از روایت دیگر شنیده ایم که وقتی مرگ معاویه در رسید و این به سال شصتم بود، یزید حضور نداشت. ضحاک بن قیس فهری را پیش خواند که سالار نگهبانان وی بود با مسلم بن عقبه مری و به آنها وصیت کرد و گفت: وصیت مرا به یزید برسانید و گویید مردم حجاز را بنگر که ریشه تواند هر کس از آنها که پیش تو آید حرمتش بدار و هر که نیاید رعایتش کن. مردم عراق را بنگر و اگر از تو خواستند که هر روز عاملشان را معزول بکنی بکن که به نظر من معزول کردن یک عامل از آن بهتر که یکصد هزار شمشیر بر ضد تو از نیام درآید. مردم شام را بنگر که خاصان و نزدیکان تو باشند اگر از دشمن حادثه ای افتاد از آنها یاری بجوی و چون دشمن را از پیش برداشتی مردم شام را به دیار خودشان بازبر که اگر در دیاری جز دیار خودشان اقامت گیرند خوی های دیگر گیرند. از قریشیان بیم ندارم مگر سه کس: حسین ابن علی ، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر. ابن عمر مردی است که کار دین وی را از پای درآورده، حسین بن علی مردیست کم خطر و امیدوارم خدا او را به وسیله کسانی که پدرش را کشتند و برادرش را بی کس گذاشتند از پیش بردارد، نسبت بزرگ دارد و حق بزرگ و قرابت محمد صلی الله علیه و سلم
تاریخ طبری (جلد هفتم ترجمه ابوالقاسم پاینده چاپ پنجم 1357- ناشر- اساطیر برگ 2888 )

در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد بيعت مي گرفت، حسين به شدت با اومخالفت كرد و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت. معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت.

پس معاویه نه خود با او درگیر شد و نه در وصیت خود یزید را به کشتن او توصیه کرده است.

غاز بن ربیعه جرشی حمیری گوید: به خدا به دمشق نزد یزید ین معاویه بودم که زحر بن قیس بیامد و به نزد یزید وارد شد یزید بدو گفت: «وای تو خبر چه بود؟ و تو چه داری؟»
گفت:«ای امیر مومنان مژده ظفر و یاری خدای! حسین بن علی با هیجده کس از خاندان و شصت کس از شیعیانش سوی ما آمد که به مقابله آنها رفتیم و از آنها خواستیم که تسلیم شوند و به حکم امیر عبیدالله بن زیاد گردن نهند یا برای جنگ آماده باشند. جنگ را بر تسلیم برگزیدند. با طلوع آفتاب بر آنها تاختیم و از همه سوی در میانشان گرفتیم و چون شمشیر ها بر سرهای آن قوم به کار افتاد فراری بی پناه شدند و از دست ما به تپه ها و گودالها می گریختند، چونان که کبوتران از باز. به خدا ای امیر مومنان، از کشتن یک شتر یا خفتن نیمروز بیشتر نشد که همه را از پای در آوردیم. »
گوید: چشم یزید اشک آلود شد و گفت: «از اطاعت شما بی کشتن حسین نیز خوشنود می شدم، خدا پسر سمیه را لعنت کند، به خدا اگر کار وی به دست من بود می بخشیدمش. خدا حسین را رحمت کند»
تاریخ طبری (جلد هفتم ترجمه ابوالقاسم پاینده چاپ پنجم 1357- ناشر – اساطیر برگ3071-3070)

2- چگونه است که ایشان شبانه و مخفیانه (باز هم به دستور خدا که معلوم نیست از کجا رسیده!) زادگاهش مدینه را با خانواده و گروهی از اصحاب ترک می کنند تا بروند در حدود دو هزار کیلومتر دورتر قیام کنند؟!
اگر بنا به قیام بود روشن است که مدینه یا مکه از نظر استراتژیکی موقعیت بسیار مناسب تری نسبت به صحرای کربلا بود.
به ویژه آن که او در ایام حج نیز در مکه بود و این موقعیت بی نظیری برای قیام بود.

3- الف) امام حسین پیشینه کوفیان را می دانست.
ب) امام حسین با خدا نیز در ارتباط بوده است.

با همه این ها باز هم دل به کوفیان می بندد و پسر عموی خود را به کوفه می فرستد. اما باز هم محاسبات ایشان و خدای ایشان نادرست از آب در می آید و پسر عموی ایشان هم در کوفه به قتل می رسد.
در اینجاست که به قول معروف علی می ماند و حوضش:

ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت و كار به جايى رسيد كه عدهاى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

اما آیا داستان تنها بر سر همین بیعت نکردن است؟

شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستم ديدگان ميتوان درداستان ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام دريافت كه اجمال و فشرده اش را در اين جا متذكر مي شويم . يزيد به زمان ولايتعهدى، با اين كه همه نوع وسايل شهوت رانى و كامجويى و كامروايى از قبيل پول، مقام، كنيزان رقاصه و… در اختيار داشت، چشم ناپاك و هرزه اش را به بانوى شوهردار عفيفى دوخته بود.
پدرش معاويه به جاى اين كه در برابر اين رفتار زشت و ننگين عكس العمل كوبنده اى نشان دهد، با حيله گرى و دروغ پردازی …

داستان این بوده که این خانم اُرینَب زن زیبایی بود که یزید چشم به او دوخته بود.
از روایت ها چنین بر می آید که آنچنان که نویسنده بالا برای این زن سینه می زند، آنچنان هم بانوی عفیفی نبوده و خودش هم سر و گوشش می جنبیده!
اما شوهر مسلمان این بانو به طمع ازدواج با دختر معاویه همسر عفیفه اش (!!) را سه طلاقه می کند و امام حسین با بهره گیری از استعداد خانوادگی، ایشان را روی هوا می قاپد و در واقع نقش “محلّل” را بازی می کند و این “یکی از قوانین اسلام” همین بوده و دفاع از مظلوم هم ازدواج با این بانوی زیبا و عشوه گر!!

اما نکته ی دیگر این است که مقصد امام حسین کجا بوده؟
مسلما کوفه نبوده، چرا که اولا مردم کوفه به ایشان پشت کرده و پسر عمویش در آنجا کشته شده بود.
ثانیا کربلا اصلا در سر راه مکه و کوفه نیست و چندین کیلومتر در شمال کوفه است.
آیا امام حسین در راه دمشق یعنی دارالحکومه یزید بوده؟
آیا می خواسته به دعوت برادران همسرش شهربانو به ری برود؟

همچنین نکته دیگری که سال ها اشک مردم را به آن درآورده اند فریاد العطش اهل بیت امام است.

به دو نکته زیر توجه بفرمایید:
1- واقعه عاشورا در تبدیل تقویم قمری به خورشیدی در نوزدهم مهر ماه روی داده است و با توجه به موقعیت جغرافیایی منطقه ( طول جغرافیایی 44 درجه شمالی و مجاورت با رود فرات و حاصلخیزی جلگه های منطقه)، در این وقت سال کربلا آنچنان که واعظان و مداحان می نالند، گرم و سوزان نیست.
نشانه دیگری بر این که بی آبی مشکلی در اردوگاه امام حسین نبوده، غسل و نوره کشی امام برای استقبال از حوریان بهشتی است که طبعا طی آن آب زیادی مصرف شده است.

از جلد پنجم کامل ابن اثیر:
نوره کشی �سین و یاران

همچنین بستن آب به روی دشمن گویا سنتی در آن زمان بوده و سالها پیشتر از واقعه کربلا، جد امام حسین همین بلا را در جنگ بدر بر سر دشمنان آورده (تازه در حجاز که گرما و خشکی اش با کربلا قابل مقایسه نیست) و نظرش هم این بوده که “الحرب خدعة” یعنی جنگ، فریبکاری است!